روش های افزایش تمرکز – چهار بلوک ذهنی- باور های محدود کننده
در این مقاله می خواهیم بررسی کنیم که چه عواملی وجود دارد که ما رو به پایین می کشاند، چه عواملی وجود دارد که وقتی ما می خواهیم رو به جلو حرکت کنیم، پایمان را می گیرد و نمی گذارد ما حرکت کنیم.در ادامه باور های محدود کننده را بررسی می کنیم. من می خواهم شما رو آشنا کنم با یک مفهموم کلیدی و مهم، می خواهم شما را با مفهوم چهار بلوک ذهنی آشنا کنم.
موانعی که از نظر علوم روانشناسی وجود دارد که وقتی آگاه می شود و وقتی راه حل هایی به شما معرفی می شود، خیلی از مشکلات حل می شود. من در این مقاله می خواهم به شما یاد بدهم چطور ما می توانیم به تفکر من می توانم دست یابیم. با تاپ زیرو همراه باشید.
ناپلئون هیل می گوید: هر آنچه ذهن یک فرد می تواند تصور و باور کند، می تواند آن را به دست آورد.
دوست دارم راجب جمله بالا فکر کنید و ایده های خود را یادداشت کنید. نکته ای که ناپلئون هیل می گوید، یک چیزی باید در پس ذهن ما باید باشد که ما بتوانیم رو به جلو حرکت کنیم و اهداف خود را دنبال کنیم.
خیلی ها اهداف بسیار بزرگی دارند بعضی ها می خواهند بیزینس های کلانی را تاسیس کنند، بعضی ها می خواهند در یک آزمون بزرگ مثل کنکور شرکت کنند و می خواهند در آن آزمون بدرخشند و جز نفرات برتر باشند.
بعضی ها می خواهند یک تحول عظیم در رشته و موقعیت فعلی خود ایجاد کنند. این ها، کار های آسانی نیست هر کسی نمی تواند آن را انجام بدهد. اغلب جرات چنین کاری رو ندارند و دلایلی که پیش میاد و ما رو به پایین می کشاند و ما حس می کنیم که نمی شود، من می خواهم که آنها را بررسی کنم، که چطور می توانیم به تصور ناپلئون هیل برسیم که هم آن را تصور کنیم و هم بتوانیم آن را باورش کنیم و در نهایت انشاالله به آن برسید.
این بحثی است که در این قسمت می خواهیم بررسی کنیم:
فهرست مطالب
چگونه باور کنیم که رسیدن به اهدافمان و حل چالشهایمان شدنی است؟
اثر پلاسیبو
من قبل از این که به اصل مطلب بپردازم می خواهم در مورد اثر پلاسیبو با شما صحبت کنم. یک تحقیقات بسیار وسیعی در سطح دانشگاه ها انجام شده است که در بسیاری از اوقات وقتی دو گروه بیمار داریم که بیماری مشترکی دارند، به یک گروه دارو واقعی می دهیم و به یک گروه دیگر دارو نما می دهیم و به آنها نمی گوییم که دارو غیر واقعی است.(منظور از دارو نما یعنی این که مثلا در کپسول به جای دارو، آب در داخل آن قرار بدهیم)
در بسیاری از مواقع دیده شده وقتی افراد نمی دانند که دارو نما مصرف می کنند و فرض آنها این است که دارو واقعی می خورند، خوب می شوند، بهتر می شوند. شما واقعا داروی واقعی به فرد نداده اید، شبه دارو داده اید ولی این اثر روانشناسی باعث شده که او نتیجه بگیرد و بیماری او رفع بشود.
اثر انتظار
نکته ای که می خواهم آن را بررسی کنم اثر انتظار است. قانون اینکه چقدر انتظار مثبت می تواند روی نتیجه تاثیر بگذارد. اینکه ما انتظار داشته باشیم این دارو رو می خورم و خوب می شوم، این چیزی که می خورم و خوب می شوم، خودش تاثیر گذار است. انتظار داشته باشیم که این کاری که دارم انجام می دهم جواب می دهد تاثیر دارد تا اینکه از همان اول فکر کنید که جواب نمی دهد.
نکته ی من این است که می خواهم آن را در ذهن خودتان داشته باشید. خب حالا چطور می توانیم این کار را انجام بدهیم. یک سوال از شما می پرسم خواهش می کنم متوقف شوید و به این سوال پاسخ دهید:
به هدف بزرگ فعلی تان فکر کنید. سپس بگویید چه عوامل و دلایلی وجود دارد که پیش خود فکر می کنید شاید شما موفق نشوید که به آن هدف برسید یا رسیدن به آن دشوار باشد؟
می خواهم به هدف بزرگ فعلیتان فکر کنید، تغییر بزرگ، موفقیت عظیم، یک هدف گنده، یک مسیر سخت، پر رقابت که انرژی زیاد از شما می گیرد و وقت زیادی از شما می گیرد و باید برید جلو و توان فعلیتان بگذارید تا به اون چیزی که دلتان می خواهد برسید. حالا فکر کنید خصوصا زمان هایی که نا امید می شوید، زمان هایی که فکر می کنید نمی شود، نه اون موقع هایی که خیلی خوشحالید که می گید وای سخته شاید نشه،ممکن است به خودتان بر گردانید، به شرایطی بیرونی و…، آن ها را بررسی کنید و ببینید چه دلایلی وجود دارد که شاید موفق نشوید.
شرایط جامعه
خیلی ها وقتی به این سوال فکر می کنند عوامل مختلفی را بررسی می کنند و می گویند که آخه تو شرایط من نمی شه، در سن من، در جامعه ی من، در کشور من، در خانواده ی من، شرایط بیرونی را بعضی ها می گویند مثلا در شرایط بیرون من، امکانات لازم وجود ندارد. شرایط لازم رو ندارم، از نظر مالی، از نظر زمانی، بعضی این عوامل رو به دیگران منوط می کنند که چون پدر من اینجوریه، چون مادر من اینجوریه، چون شرایط خانوادم اینجوریه هست، پس نمی شود.
ما می خواهیم صحبت کنیم که چطوری این عوامل رو بشکنیم و به این باور برسیم که می شود.
چهار مانع درونی موفقیت
چهار بلوک ذهنی را ما می خواهیم بررسی کنیم.
عامل اصلی عدم موفقیت انسانها لزوما چیز هایی نیست که نمی دانند. بلکه چیز هایی است که می دانند اما درست نیست!
خیلی به این جلمه ی بالا اعتقاد دارم لزوما این نیست که تو یک چیزی رو نمی دانی و موفق نمی شوی، بسیاری از اوقات، موفق نشدنj به خاطر این است که به یکسری چیز هایی اعتقاد داری که غلط است، به یکسری باور های اعتقاد داری که غلط است. یکسری چیز هایی به خودت میگی که اشتباه است، اونهاست که جلو تو را می گیرد. حالا می خواهیم بررسی کنیم که اینها چه چیزی هستند. چه چیزی به خودمان می گوییم که ما رو به پایین می برد.
چهار بلاک ذهنی
باور های محدود کننده
مفروضات ذهنی
تفسیر
ترس
من می خواهم این چهار مورد را بررسی کنم. ببینید که رد پای کدام یکی از این موارد در شما وجود دارد.
باور های محدود کننده
باور های محدود کننده یعنی این که ما راجب هدفمان، راجب مسیرمان، راجب خودمان، یکسری فکر ها می کنیم که این ها، یکسری جملات کلی هستند که ما می گوییم و یکسری تعمیم هایی وجود دارد که پیش خودمان می گوییم که درست است.
بگذارید از باور های محدود کننده مثالی بزنم:
۱- هر کی پولداره یا شانس آورده یا دزده یا از باباش بهش پول رسیده است.
۲- مدیر های سطح بالا باید افراد خیلی جدی باشند.
۳- رتبه های برتر از همان اول دانش آموز قدرتمندی بوده اند.
۴- دیگه از من گذشته است
۵- نوابغ زاییده می شوند نه این که تربیت شوند.
می خواهم به این جمله های بالا توجه کنید که اغلب این جملات از خانواده، معلم و یا مشابه آن، از جایی شنیده باشید و آن ها را یاد گرفتید و فرض کردید که آن درست است. این رفتار ها، روی سایر رفتار هایتان تاثیر گذار است.
کسی که فکر کند، هر کسی پولدار هست، باید حالت های بالا را داشته باشد، خب اگر شانس نداشته باشد، باباش پولدار یا دزد نباشد، خب فکر می کند که من هیچ وقت پولدار نمی شوم و سراغ آن نمی رود.
کسی که فکر کند که من نمی توانم در آزمون بدرخشم چون از همان اول دانش آموز قدرتمندی نبوده ام، خب دیگه هیچ وقت شروع نمی کند و وقتی این رو باور داشته باشید خودتان دارید جلو خودتان را می گیرید.
واقعیت یا حقیقت؟
مساله ای که وجود دارد این است که ما یک واقعیت داریم و یک حقیقت، واقعیت یعنی این که من فکر می کنم و فکر میکنم که آن واقعیت هست، حقیقت یک چیز مستقل از آن است. در واقع حقیقت به ذات حقیقی یک موضوع اشاره دارد.
شخصی که می گوید کسی که پولداره، حتما باباش پولدار یا دزد است و…، یا این رو از کسی دیده یا از کسی شنیده است، اما ایا این کل حقیقت است که تو آن را تصور میکنی؟ نکته اش همین است که نیست.
برخورد با باور های محدود کننده
۱- با ذهنی باز بگردید و ببینید باورتان از کجا آمده است.
۲- شواهدی ضد این باور پیدا کنید.
۳- بررسی کنید باورتان چه تاثیری بر زندگی تان گذاشته است.
۴- باور مثبت تری را جایگزین باور خود کنید.
بگذارید چند مثال در مورد باور های محدود کننده به شما بزنم: مثلا نمیشه در این مملکت پول در آورد، تو ببین این باور از کجا آمده است، تو خودت و یا دو سه نفر این کار را انجام داده اند و موفق نشده اند، آیا این کل حقیقت است یا واقعیت تو هست؟
در زمینه مهاجرت مثال بزنم: نمیشه توی این سن مهاجرت کرد و موفق شد، ببین تو بر اساس چه چیزی در مورد آن نظر می دهی، تو بخاطر دو و یا سه تا مثال که دور و بر خودت دیدی، داری آن را تعمیم می دهی اما آیا کل حقیقت این است؟
یک مثال تحصیلی
تو می گویی که در اون مسابقه ی پر رقابتی که می خواهم شرکت کنم، کسی که بخواهد در این مسابقه رتبه ی فوق العاده را کسب کند، حتما باید ۱۰ سال برای آن کار کرده باشد، سال ها زحمت کشیده باشد، در یک سال نمی شود، در شش ماه امکان پذیر نیست. ببین این باور از کجا آمده است، کی بهت گفته؟ کجا شنیدی؟ آیا این کل حقیقته؟
بعد بروید و شواهدی ضد این را پیدا کنید. اگر تو میگی که توی این رشته ای که من هستم نمیشه پول در آورد، برو یک کسی رو پیدا کن که پول در آورده باشد، ممکن است، بگی که من نمیشناسم، برو پیدا کن.
اگر کسی میگه که برای این آزمون باید حداقل ده سال کار کرده باشی، برو شواهدی پیدا کن که در یک سال در این آزمون، افرادی جز رتبه های برتر شده اند. نمونه های آن فراون است کسی که رفته و در شش ماه قهرمان المپیک شده است.
از خودتان بپرسید این باور که من در زندگی ام داشته ام، چه تاثیری در زندگی من داشته است. کسی که می گوید برای کار باید حتما پارتی داشته باشید، خب تاثیرش در زندگی آن، این است که هیچ وقت، هیچ تلاشی برای آن نمی کند.
کسی که برای آزمونی که می خواهد شرکت کند اگر به جای این که بگوید برای این آزمون حداقل ده سال باید مطالعه کرد، بیاید و باور سیستم خودش رو عوض کند و بگوید من از این لحظه ای که شروع می کنم، مهم است و در این لحظه ای که من انجام می دهم مهم است، آن وقت چقدر شرایط می تواند متفاوت باشد.
همچنین بخوانید، چگونه ارتباطات موثر تری در کسب و کارمان داشته باشیم؟
باور مثبت
نهایتا باور مثبتی را جایگزین باور های محدود کننده کنید، وقتی یک باور محدود کننده پیدا می کنید، آن را خاموش کنید و یک باور مثبت جایگزین آن کنید. مثلا اگر بخواهم در مهاجرت مثال بزنم اگر تو، باورت این است که آدم باید در سنین کم مهاجرت کند، بیا و باور جدید رو جایگزین کن و بگو که در هر سنی اگر مثلا با ذهنی باز مهاجرت کنم موفق می شوم. یا من در هر سنی اگر با هدف گذاری مهاجرت کنم، موفق می شوم. این که تفکرت چی چیزی باشد، باورت چه چیزی باشد، دست خودت است و خودت باید مسیرت رو انتخاب کنی.
پس مهم در لحظه و حال فکر کردن و عمل کردن است و این باور های مثبت خیلی در زندگی های شما تاثیر گذار است. باور های ما و دیگران مستقل از حقیقت محض است.
من دوست دارم یک جمله از استیو جابز در مورد باور های محدود کننده نقل کنم :
اجازه ندهید سر و صدای نظرات دیگران صدای درون شما را خاموش کند.
بسیاری از اوقات که ما می گوییم نمیشه بخاطر این است که فلان کس و یا فلان همسایه گفته که نمیشود، برگردید و ببینید ریشه این تفکراتی که می گویید “نمیشه” در کجا قرار دارد. مگه نظرات دیگران حقیقت محض است! باور های آنها مستقل از حقیقت محض است.
ممنون که تا انتهای این مقاله همراه ما بودید. در این مقاله باور های محدود کننده را بررسی کردیم. در قسمت دوم این مقاله هم همراه ما باشید تا دیگر بلوک های ذهنی را بررسی کنیم و شما را نسبت به عوامل درونی خود آگاه تر کنیم.
منبع: جفت هیچ
سلام وادب
سپاس از مطالب خوبتون
جسارتا همین جور که مستحضرید مقاله هایی که فاقد منابع علمی باشند، فاقد اعتبار است.
لطف بفرمایید منابع(رفرنس) مقاله و مطالبی که در بالا، ارائه کردید رو بفرمایید.